داستان به زبان کرجی(ادامه خواستگاري)-14

قسمت پانزدهم:ادامه خواستگاري?
به نام خدا
رحيم بگوت:باشه.
روز ١٤ماه رمضون يعني شو پانزدهم كريم و بلقيس و يالاشان،زن عمو و عمو،همه بيانبُن افطاري رِ روبه را كُردن تِمامِ چيزارِ كه ننه ميخواست واسه شهين بَبُره هادا به بلقيس بگوت:من كه سِليقه نِدارم دختر هم كه نِدارم تو جا دخترِ من امشو اينارِ كادو كن ?? برا من هم دختر باش هم عِروس،بلقيس ننه رِ بغل كُرد بگوت:من خيلي خوشحالم كه شما منِ قِبول داريد.?
بعداز افطار،ننه چندتا مَجمه مسي بيورد تِمامِ اونارِ بيَشتن داخلش بَبُردن خانه حاج تقي.
حاج تقي هم بزرگاي فاميل خودشِ دعوت كُرده بو،شلوغ پلوغ گِردي بو حسابي،همه همديگه رِ ميشناختن،همه باهم حرف ميزييَن و همهمه ميكُردن?
حاج تقي با عمو زير گوشي حرف ميزييَن كه يهو برادر زنه حاج تقي بگوت:صلوات برفستين،بِينم برا چي بيامبي يين؟
همه برفستان…عمو رحمان بگوت:خب معلومه بيامي ييم خواستگاري,بِرادر زن حاج تقي بگوت:پس چرا حرف خواستگاري نييِه؟عمو بگوت:بسم الله.
اينه پسر داداشِمه،بيامبي يه خواستگاريه دختر حاج تقي حالا چي ميگين،ريش و قيچي دست خودتانه هر چي بگين ما قِبول داريم.
حاج تقي بگوت:با اجازه بزرگترا رسمه واسه مهريه و نقدينه بگيم،هرچي بِرا دختره بزرگمانه واسه اينه هم دِباشه.
عمو بگوت:بنويسيد قبوله✋
نوشته دختر بزرگه رِ بيووردن بخواندن،همه صلوات برفستان?از رو همانه بنوشتن?
مهريه يك جلد كلام الله مجيد يه جام اينه و يه جفت شمدان با١٤سكه طِلا،نقدينه هم بگوتن ٣چيز بزرگ داماد هاگيره.البته با توافق دوطرف همه دست بزييَن?????
ننه به بلقيس بگوت:پايس خواهري كن،بلقيس پايسا كادوها رِ وا كُرد و تقديم شهين كُرد??بگوت:مباركه،ننه هم بيامي انگشتر دست عِروس كُرد روي شهينِ ببوسيد بگوت:ايشاالله خوشبخت گردين?
از طرف مردانه كريم بگوت:اجازه ميدي ما رسمِمانه اجرا كنيم؟ننه بگوت با اجازه بزرگترا ميخوان قند بشكِنن،همه ساكت گِردييَن،دايي عروس كله قنده وگيت بيَشت ميان سيني،زن حاج تقي هم قدشكن رو كه از قبل تزيين كُرده بو هادا دستش،يه نگاه به اطراف كُرد طبق سنت و رسم كرجي بگوت:بشكن بشكنه.. بقيه بگوتن: بشكن… دايي بگوت:نيميشكنه…بقيه با دادنه شاباش بگوتن:بشكن.
دايي عِروس هم قند شكنه بِزي قندِ بشكي،همه دست بِزييَن????
ننه زبيده بگوت:هركي كله قندِ بيوورِ هاديه به من شاباش هاميدم?
كتايون دختر كريم ٧سالش بو بَشو كله قندِ بيورد هادا ننه زبيده،شاباش هاگيت??
همه خوشحالِ خندان شيريني بخوردن بعد خدافظي كُردن،مراسمِ عقدو عِروسي هم حاج تقي بگوت:بايد دختر بزرگِ عِروسي كنه بعد شهينِ عقد كنيم.
ادامه دارد….
نويسنده:سروناز شريفي
https://telegram.me/deh_karajiha_2

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.