داستان به زبان کرجی(تصميم براي زندگي رحيم)-10

ننه زبيده?
قسمت دهم:تصميم براي زندگي رحيم?
به نام خدا

ننه صبح كه گِردي كاراشو كُرد بَشو خانه مش رحمان(برادر شوورش)،مش رحمانِ سر راه بِيدي داشت جوق واميكُرد،بعداز سِلام احوالپرسي بگوت:زن داداش فردا موقع اوِ باغه شمايه،رحيمِ بگو من بيكارم دنباله ي اوِ باغمه ميبُرم باغ شما تو كار داري كارتو كن.
ننه بگوت:خير بِيني،بهش ميگم.ولي روم نيميگِرده بگم ميخوام استين بالا كني بِرا رحيم… مش رحمان با خنده بيلِشه بلند كُرد دوتا دستاشم بَبُرد بالا بگوت:زنداداش از اينه بالاتر نيميشو?‍♂️ ننه گيره كُرد بگوت:خدا تورِ نگه داره،خدا عمر طولاني بهت هاديه،بعداز خدا اميدمان شمايي،ميشم به زنداداشم بگم…

مش رحمان بگوت:بشو ناهار بمان منم ميام،ننه بگوت:نه اون يتيم مياد تنهايه …خداحافظي كُردن ننه بَشو خانه مش رحمان.
بِيدي زنداداش داره اِو جارو مينه،بگوت:سِلام چي ميني؟
زن عمو بگوت:دعاااا بيو بِشيم خانه،ننه بگوت:نه همين ميان ايوان خوبه.قاليچه رِ بِنداختن بِنيشتَن تويه ايوان،ننه بگوت:مش رحمانِ بِيديم داشت جوق واميكُرد…زن عمو بگوت:اره از ديشو تا حالا نِيامييِه باغ اِو هاميده…. ننه همه رِ تعريف كُرد.
بعد هم سفارش رحيمِ به زن عمو برساند،زن عمو بگوت:من كه بيخودي غش نكُردم،بِيدييِي راست ميگوتم؟؟؟؟ولي خودمانيم خدا جاي حق نيشتي ما بي خودي بال بال ميزنيم،اين يال دار نَگِرديه ماهم لابد حكمتيه هرچي خدا بخواد ما راضييِيم،ننه پايستا خدافظي كُردو بَشو.
كم كم ننه با خودش فكر ميكُرد كه چي ميگرده؟رحيم زن بَبُره تنهايي چه كنه؟بدون يالا خانه صِفايي نِداره،اين خانِيَم كه ماله اون خدا بيامرز بو.

وقتي رحيم بيامبو خانه،ننه بگوت:رحيم جان،داداشته خبر كن جمعه حتما بيان خانه ي ما كارتان دارم بايد توهم دِباشي،چون عموتَم با زن عموتِ ميگم،رحيم بگوت:چشم ننه جان…
جمعه گِردي همه جمع بون،ننه اش رشته و دمي بلغور درست كُرده بو،يالايه كريم ميان حياط تُو ميخوردن،بازي ميكُردن،خلاصه شلوغ پلوغ بو،ننه بعداز ناهار بگوت: ميخوام حالا كه همِتان دَرين حرف بَزِنَم،با اجازه مش رحمان.
عمو بگوت:بگو زنداداش…
ننه بگوت:گندم ميانش خط دَره،هرچيزي ماله صاحِبه شه،وقتي مش روح ا… بَمرد(در حالي كه گيره ميكُردو پاك ميكُرد) غير اين خانه چيز ديگه اي نِداشتيم باغم كه اجاره اي بو،حالا اين خانه ماله كريم و رحيمه،ميخوام تكليف روشن گِرده،ميخواين سهم همديگه رِ بَخِرين ميخواين برفوشين جاي ديگه بخرين،خودتان ميدانين….
همه مش رحمانِ نگاه كُردن،مش رحمان بگوت:باجي پس تو چي؟همه زحمتا رو كوله تو دَبويه،تو مهريه داري،مش رحمان رو كُرد به يالا بگوت:شما چي ميگين؟؟؟؟بي رودرواسي حرفِتان رِ بَزِنين تا ننه تان اسوده گِرده!!!
كريم بگوت:دولت سر ننم و عمو و پدر زنم از اول من سختي زندگي نِداشتم،الانم سهمه خودمه ميبخشم به ننم كه خيلي زحمت بَكِشيِي ،رحيم هم بگوت:منم سهميَمه هاميدم به ننه.
ادامه دارد….
نويسنده:سروناز شريفي
https://telegram.me/deh_karajiha_2

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.