داستان به زبان کرجی(خواستگاري رحيم)-12

ننه زبيده?
قسمت دوازدهم:خواستگاري رحيم?
به نام خدا
ننه زبيده شبهاي ماه مبارك رمضان رِ به مسجد ميشو،يه شو كه ننه بَشوبُ مسجد چشم دَچِرخاند زن حاج تقي (زن همساده)رِ بِيدي،بَشو كنارش بِنيشت.بعداز چاق سلامتي و نماز خواندن،ننه به زن حاج تقي بگوت:عروسي دختر بزرگيت كِيِ؟؟؟زن حاج تقي بگوت:ايشاالله عيد فطر،حتماً شمارم دعوت مينيم،ننه بگوت ايشاالله خوش بخت گِردن.
دامادت كيه؟بگوت پسر داداشمه غريبه نيِيه،ننه بگوت اگه يه چيزي بهت بگم ناراحت نيميگِردي؟بگوت:نه… ننه بگوت ميخوام براي دختر دومت شهين براي پِسرم خواستگاري كنم!البته پسرم بِيديِه خودش هم پسند كُرده منم از خدامه،اگه اجازه بِدييِين تا شب تولد امام حسن بيايم خواستگاري.
زن حاج تقي كه چشماش برق بِزي بگوت:من به كي هادييَم از رحيم بِيتَر باشه؟ واي بايد با حاجي و شهين حرف بَزِنَم بعد خبر هاميدم.
ننه و زن حاج تقي از مسجد بيرون بيامبون خدافظي كُردن بَشون خانه…?
رحيم خانه دَخوتي بو،ننه با توك پا بزي به رحيم بگوت به زن حاج تقي بگوتم تا خدا بخواد چي گِرده?
رحيم كه از خو بيدار گِردي بو دستپاچه گردي بگوت:بگوتي من شرط دارم?؟؟؟بايد با دختره حرف بَزِنم؟ننه بگوت چه حرفا…يارو رو به ده راه نيميدان سراغ كدخدا رِ ميگيت….
حالا بيَل بينيم مارِ قبول مينَن،مگه باهاشان ميخوايم جنگ كنيم؟چه ياوه ميگوي??
رحيم و ننه دَخوتن،سحر كه ننه رحيمُ بيدار كُرد بگوت:يتيم بلند گَرد…بيامبييَن ميگن:تورِ خدا هرچي شما بگين تا صبح نَگرديه بياين شهينِ بَبُرين?
رحيم بخندي بگوت:حالا فعلا وقتِم پُره?
ننه به اين خوبي دارم غم ندارم،حالا هي منِ مسخره كن تا بهم برسيم?
دو روز بعد زن حاج تقي موقع افطار يه كاسه شير برنج واسه ننه بيورد،بگوت:ننه زبيده حاجي و شهين بگوتن:تشريف بيورين…
ننه روش نگردي بگو پسرم شرط داره،فقط بگوت:اگه ممكنه اجازه هاگير اين يالا يه جلسه باهم حرف بزنن،الان ديگه اونوقتا نييِه كه همديگه رِ سر عقد بِينن فرق كورده.
زن حاجي بگوت:اجازه ميگيرم بهتان خبر ميدييَم.
حاج تقي اول قِبول نيميكُرد،ميگوت:بيامبُن اين دوتا حرف بزييَن بعدا جور در نيامبُن پيش مردم چي بگيم؟؟؟؟ما ابرو داريم…اما با اصرار زنش راضي گِردي بگوت:باشه بايد توهم پيششان باشي.زن حاجي مِن مِن كُرد بگوت:شايد بخوام حرفي بزنن حاجي بگوت:به خاطر همين ميگم كه حرف اضافي نزنن!!!!زن حاجي قِبول كُرد.
ادامه دارد…
نويسنده:سروناز شريفي
https://telegram.me/deh_karajiha_2

نظرات درباره: “داستان به زبان کرجی(خواستگاري رحيم)-12

  1. سلام هر چند گپ بزین تون یکم با آما فرق مو کونه اما خواب عیت یال های آما گپ مزنین. آما یال پشم( فشم) هستیم دایی جان.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.