داستان به زبان کرجی(شناسنامه گرفتن)-27

قسمت بيست و هفتم:شناسنامه گرفتن?
به نام خدا
بلقيس وقتي بيامبي خانه مثل بمب بَتركي بگوت:شانس منه،به همه بگوتيَم دخترم خارج زندگي مينه،حالا بايد از قابله ده كاغذ بيوريم تا شناسنامه بگيريم،تو ثبت احوال فاميل داريم ميفهمن همه?
كامران كه ميخواست شوخي كنه بگوت:چه خوب شايد همه خبرنگاراهم بيان براي مطلب مهم روزنامه هاشان از كتايون و يالش فيلم و عكس هاگيرن…شايدم تو كتاب بنويسن و ثبت كنن?همه بنا كُردن بخنديَن… ننه با كامران دعوا كُرد،كه ياني چي؟؟؟كم دبو جن و پري يكي از دريچه بَپِري?
مگه نِمِينه مامان بلّا عصبانيه،كتايون و حميد بگوتن:به جاناراحتي بياين يه اسم برا يال بيَلين..هركسي چيزي ميگوت،تا اخر سر به اين نتيجه برسيَن همه اسمارو بنوشتيَن بِريتَن ميان گلدان يكي رِ ننه وگيره.
ننه تمام كاغذارِ زيرو رو كُرد،يكي رِ وگيت هادا كتايون،كتايون جيغ بزي بگوت:هموني كه حميد بنوشتيه(سارا)همه دست بزيَن ?يالا هادان به ننه بگوتن اذانشِ بگو اسمشِ صداكن.
ننه گوش راست يال اذان بگوت،گوش چپ يال اقامه…يال بغل گيت بگوت:با اجازه حضرت زهرا سارا صداش مينم،يالِ ماچ كرد بگوت:ساراجان نامدار باشي زير سايه پدر و مادرت اميد به خدا بزرگ گِردي?
شو گِردي دكتر زنگ بِزي،به كريم بگوت من ميتانم گواهي بِديَم كه داخل مطب من يال دنيا بيامييِه ولي هزينشه بايد بپردازين??كريم قبول كُرد.
وقتي برا همه تعريف كُرد رحيم بگوت عجب ياله دست و دلبازيه از اول كه بياميه چند نفر نان بخورديَن?
ديگه همه راحت گردي بون از نگراني دربيامبون.
يكي ميگوت:شكل بلقيسه!يكي ميگوت:شكل ننه يِ!يكي بگوت:شكل كامرانه!!ننه وگردي بگوت:خدا كنه فقط شكلش به كامران بشو نه كاراي عجيب غريبش?حلالزاده پي داييش ميشو
فردا صبح گردي كريم و حميد بشون از دكتر گواهي هاگيتن با مدركاي ديگه شناسنامه سارا رِ هاگيتن.
رحيم و خانوادش بشون خانشان ننه،خانه كريم بماند.براي كتايون كاچي درست ميكُرد،كباب ميزي،ميگوت:بخور جان بگيري…
بلقيس تو اين ١٠روز ٥بار كتايونِ با يالش ببرد دكتر ننه عصباني گردي بگوت:اينقد ياله نبور دكتر تو راه اين يال اگه دردي هم نداشته باشه تو مريض ميني?
بلقيس ميگوت:اخه يالم زايمان غير عادي داشته ميان ده كوره زايمان كورده ميترسم يالم مريض گرده?
ننه بگوت مگه اين همه دانشمندو شاعرو ادماي كله گنده ميان دنيا ننشان سزارين كوردن؟همه ميان پستوي خانه بدون قابله هم زايمان ميكُردن…
اينقدر حساس نباشيد.حال كتايون و يالش خوبه نافشم كه بفتايه ديگه چي ميگي؟؟؟
ننه بعداز ١٠روز ديگه ميخواست بشو خانه خودش،صبح سر ناشتايي بگوت:ديگه ميخوام بشم خانمان،از قديم بگوتين:كسي كه زائو رِ ظفت مينه تا١٠روز ميمانه روز ١١ ميگوتن:تعزيه خان روز يازدهمِ…بايد بشم .همه بگوتن:نه بايد بماني خانه بدون ننه صفا نداره،ننه بگوت اخلاق منو كه ميدانيد ميگم بشم بايد بشم اگه كريم منه نبُره ميگم رحيم بيادنبالم?
كريم بگوت باشه بعدازظهر ميبرمت.اونروز ننه همش با كتايون و يالش ور ميشو،برا يال شعر ميخواندو گيره ميكُرد قربان صدقه يال ميشو…
ادامه دارد…
نويسنده:سروناز شريفي
https://telegram.me/deh_karajiha_2

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.